روزبهروزبه، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره
رامیسارامیسا، تا این لحظه: 4 سال و 8 روز سن داره

روزبه شاهزاده ایرانی

شعر خوندن نابغه کوچولو

پسر ناز من  شعر طبل بزرگمو دو س روزیه که میخونه. اولین بار عمه زری واسش خونده. تو خونه یهو دیدم شروع کرد به خوندن.اینطوری: طبل بزرگم طبل بزرگم چند ثانیه مکث بامبالی بامبال بام بام مبالی طبل بزرگم مکث بیشتر دودورو دود ...
18 تير 1393

15 تیر 93

امروز حدود ساعت 5 رسیدم خونه مامان اینا.روزبه تا منو دید دوید اومد بغلم. واسش بستنی خریده بودم. مشغول بود که بستنیش شروع کرد به اب شدن.اب شدن بستنی همانا و غر زدن های روزبه همانا.(خیلی حساسه این پس ناز مامان)کلی غر زد که :بستنی داره اب میشه.آی دستم کثیف شد-آی ریخت تو اون هیرو ویر تا من بهش توپیدم که بسه.بمن گفت:اصلا پاشو برو خونه.نمیدونستم بخندم یا ناراحت شم. بالاخره بستنی رو خورد.. واومد قربون صدقه مامانش رفتن.(مامان خوشگلا- مامان،تو دلت تنگ شده بود((همیشه من اول بهش میگم که دلم واست تنگ شده بود اونم در جوابم میگه آره شده بود. هروقت من نگم اون اینو میگه)) بعدشم میله دوچرخشو که پیداکرده بود.رفت اورد بمن گفت:حالا پاشو بریم...
16 تير 1393

پارک کودک شهریار-روزبه و حوض پارک

روزبه دیگه شده پاتی ثابت مشتری های پارک کودک شهریار.  اونم حوض جلوی پارک.ی نیم ساعتی میشینه اونجا.و همه رو خیس میکنه. بعدشم میپره تو ماشین و لباساشو عوض میکنه. اینم مدرک اثبات جرم. ...
15 تير 1393

جمعه 13 تیر ماه

صبح (در واقع ظهر) ساعت 12 ازخواب پاشدیم.روزبه با مامانی حرف زد و گفت به گل ها اب دادم ، با  اردک ها بازی کردم. عمو محمد و DADDY ساعت 1.30 از خواب بیدار شدن.بعد صبحونه رفتیم هتل هایت.اما باشگاه دریاییش بسته بود.رفتیم کنار ساحل نشستیم.روزبه هم کلی با ماسه ها بازی کرد. با هم آب بازی کردیم.البته با فهیمه بیشتر.کلی فهیمه رو خیس کردم.. روزبه تو اب یهو گفت صندلام درومد.من که سریع فتم صندلاشو بگیرم آب نبره عینکم از روی موهام افتاد تو آب.یکربعی گشتم و بالاخره پیداش کردم.خیلی نگران بودم که پیدا نشه.امیر میگفت ولش کن، آب برد.اما بالاخره پیداش کردم. بعد عوض کردن لباسامون، رفتیم ارم و ناهار خوردیم.آقا محمد روزه بود.حسابی عذاب وجدان ...
14 تير 1393

پنجشنبه 12 تیرماه

امروز ساعت 3 رسیدم خونه.ثنا روزه بود.من و امیر ناهار خوردیم.(طبق معمول روزبه غذا نخورد).حدود ساعت 5 بود که امیر گقت بریم شمال.همون آن تصمیم گرفتیم و اماده شدیم.به محض اینکه تصمیم گرفتیم بریم روزبه شروع کرد به گفتن کارایی که قراره اونجا انجام بده.بریم گل های عمه اینا رو اب بدیم.بریم اردک ببینیم.بریم پیش جوجوها و.... . ثنا افطار خونه عموش دعوت بود.(عمو عمرانش).قرار بود با زهره اینا بره تهران.زهره  اینا دوست داشتن باما بیان ،اما جور نشد....... خلاصه ما 7.30 راه افتادیم و 10.15 اونجا بودیم.روزبه کل راهو خواب بود.چالوس بیدار شد.تا پیچیدیم تو خیابون فهیمه اینا.روزبه کامل خوابش پرید که :ا،کوچه عمه فهیمه اینا.اخ جون بریم پیش ماهی . ...
13 تير 1393

بدون عنوان

اهنگ های مورد علاقه روزبه: سلن دیون: من دوران بارداریم اهنگای سلن رو زیاد گوش میدادم و همینطور مشغول یادگیری  زبان فرانسه بودم.جالبه واکنش روزبه به این دوتا موضوع خیلی قوی والبه. امیر تتلو: روزبه تا صدای تتلو رو میشنوه میگه daddyاهنگ کی لباستو میبنده رو بیار همون اهنگ کی از پشت لباستو میبنده.تازه همخونی هم میکنه با اهنگ. من اصلا دوس ندارم که توی ماشین اهنگای غیر گروه سنی روزبه پخش بشه اما بابا امیرش..... اهنگ دیوونه 2afmرو هم دوس داره که با ملانی خونده
12 تير 1393